خبرورزشیویژهویژه سطح دویادداشت

مهاجرت ورزشکاران، رنج تولید و لذت مصرف

بر اساس آمار سازمان بین المللی مهاجرت (IOM) مهاجرت با مهارت بالا و تخصص های ویژه بیشترین درصد(۳۵٪) مهاجرت های دنیا را تشکیل می دهد که قهرمانان و نخبگان ورزشی در زمره این دسته قرار می گیرند‌.

به گزارش مشق صلح، در آسیب شناسی تحرک جغرافیایی ورزشکاران و همچنین در پیدایش مهاجرت نخبگان ورزشی (فرار ماهیچه ها) یعنی از زمان “فکر مهاجرت” تا “فعل مهاجرت” ردپای ضعف، غفلت و سوء مدیریت های کشور مبدا و همچنین توجه و آمادگی کشور مقصد برجسته و قابل تأمل است.

از آنجا که مهاجرت یک رفتار تصادفی نیست بلکه کنش متقابل و پاسخی برای رفع محرومیت ها و موانع محسوب می شود، می توان آن را ایستگاه پایانی تحقق آرزوها در یک دیار و مامنی برای تحقق آرزوها در سرزمینی دیگر نیز تعریف کرد. از این رو به دلیل احساس بی ارزشی، ناامیدی ، ناتوانی، تنهایی و محرومیت نسبی ایجاد شده در ذهن برخی ورزشکاران، تاریخ مصرف خوشبختی در آن سرزمین به پایان رسیده که لاجرم باید آن را در جای دیگر جستجو کرد.

باید اذعان داشت که مسأله مهاجرت و همچنین فرار نخبگان برای کشورهای توسعه یافته چندان سخت و بحران زا نیست، زیرا در صورتیکه این کشورها نخبگانی را از دست بدهند، با تدبیر از پیش اندیشه شده، با توانمندی به جذب نیروهای متخصص دیگر کشورها روی آورده و به اصطلاح “مبادله نخبگان” را در سیاست های اجتماعی خود گنجانده اند.

در شرایطی که کشورهای در حال توسعه نه تنها توان حفظ و استفاده بهینه از نخبگان خود را ندارند، بلکه فاقد قدرت لازم برای جذب نخبگان و متخصصان جدید هستند. بنابراین فرار نخبگان زمانی محسوس و بحران زاست است که جریان خروجی متخصصان ثابت باشد و با جریان ورودی از دیگر کشورها جایگزین نگردد. این مسأله صدمات جبران ناپذیری به کشورهای کم برخوردار و کم جمعیت در حال توسعه وارد می سازد که جامعه ایرانی که میل به مهاجرت در آن حدود دو برابر میانگین جهانی است دچار این وضعیت شده است.
یعنی همان رویدادی که “تئوری جاذبه و دافعه ” اورت اس‌.لی در آن معنا می‌یابد و دافعه مبدا و جاذبه مقصد را برجسته می سازد.

به بیان دیگر این فرآیند آسیب و خسارات جدی بر کشورهایی تحمیل می سازد که نظام ورزش در آنجا سازمان یافته، منسجم و برنامه محور نبوده و تدبیری برای مدیریت و حفظ استعدادهای ورزشی خود ندارد.

در مقابل کشورهای فرصت طلب (شکارچیان نیروهای ماهر) آماده اند تا از طریق برنامه های حمایتی، تسهیل دسترسی به فرصت ها و تامین نیازهای مادی و معنوی ورزشکاران، با تبلیغات مختلف به جذب سرمایه ها و نخبگان ورزشی سایر کشورها اقدام ورزند و در واقع از میوه و ثمره باغ ورزش سایر کشورها بهره مند شوند.

مشخص است تحقق این امر بر اثر غفلت و بی توجهی مسئولان ورزشی (نسبت به اوضاع و احوال ورزشکاران و مربیان) سرعت و شتاب بیشتری می گیرد. بر همین اساس ورزشکاران نیز به دسته مهاجرت با تخصص های ویژه می پیوندند و باصطلاح فرار ماهیچه ها شکل می گیرد.

از جمله پیامدهای زیان بخش برای کشورهای مبدا و مهاجر فرست (صادر کنندگان نیروهای ماهر)، اینست که تضعیف سرمایه های ژنتیکی_ورزشی موجب تضعیف وضعیت و جایگاه ورزش آن کشور در عرصه های بین المللی می شود و همچنین منجر به خدشه دار شدن چهره ورزش به عنوان نمادی از فرهنگ آن کشور می گردد.

با توصیف این واقعیت، تهی شدن یک کشور از سرمایه های انسانی و نیروهای متخصص علاوه بر تهدیدهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ورزشی یک خطر تمدنی را نیز در پی خواهد داشت که در بلند مدت چهره اش آشکار و نمایان می شود.

حال در ایامی که افزایش موج مهاجرت ها ایران را به یک کشور مهاجرفرست یک‌سویه تبدیل نموده، حضور ورزشکاران همچون سایر گروه های اجتماعی در این موج مهاجرت نیز فزونی یافته که خطری جدی برای جامعه ورزش بشمار می آید.

از محتوای گفتگوها، رفتارها و کلام تعداد زیادی از ورزشکاران مهاجر ایرانی می توان اینگونه استنباط کرد که علی رغم ترک وطن هنوز قلب و احساس آنها در ایران جامانده که این حالت نشان دهنده مهاجرت توام با نارضایتی، ناراحتی، دلخوری و حرف های ناگفته است.

غم دوری از محیط زندگی که حس تعلق، زندگی و خاطرات یک شهروند ورزشکار با آن عجین شده و در واقع هویتشان با آن جامعه و ورزش آن معنا پیدا کرده از یکسو و پا گذاشتن بر آمال ورزشی و آرزوهای افتخارآفرینی برای زادگاه خود از سوی دیگر را می توان در بطن این حالات و گفتار پیدا کرد.
از کرانه دیگر “شوک فرهنگی” ایجاد شده در اثر روبرو شدن با یک فرهنگ جدید بر احساس بیگانگی و ناراحتی ورزشکاران مهاجر می افزاید که تاثیر آن بر عملکرد فنی و ورزشی آنان غیر قابل انکار است.

در این خصوص باید عنوان نمود که اگر ورزشکار مهاجر از آگاهی لازم برخوردار نباشد با عبور از دوران کوتاه “ماه عسل” و نگاه آرمان شهری به کشور مقصد(محیطی سرشار از شکوفایی و رفاه) دوران ناامیدی و بحران فرهنگی و پیامدهای حاصل از آن همچون: هراس اجتماعی، استرس، اضطراب و افسردگی ها که از نتایج همان “شوک فرهنگی” است می تواند بر عملکرد فنی ورزشکاران تاثیر منفی بگذارد که افت عملکردی پسامهاجرتی شماری از ورزشکاران موید این گفتار است.

برنامه ریزی و سرمایه گذاری ویژه کشورهای مهاجر پذیر در تشویق ورزشکاران زبده به مهاجرت، در واقع سیاستی است که الماس های تراشخورده ورزشی کشورهای غافل از نیروهای انسانی را به سوی دسترسی به فرصت ها و امکانات رفاهی بهتر و دیده شدن ورزشکاران در عرصه های بین المللی را سوق داده و هجرت آنان را تسریع و تسهیل می‌کند.

نگریستن به فرآیند مهاجرت در چنین چارچوبی مشخص می سازد که با افزایش شکاف میان جامعه میزبان و جامعه مبدا، سهم کشورهای توسعه یافته از این پدیده بهره و توسعه بیشتر است. کشورهای توسعه یافته در گرانیگاه قهرمان خیزی و مناطق استعداد پروری سرزمین های دیگر تور پهن کرده و به شکار مخاطبان خاص می پردازند. در واقع “رنج تولید” برای یک کشور و “لذت مصرف” برای کشور دیگر رقم می خورد.

علی رغم آنکه حس تعلق ملی در فرهنگ اجتماعی ما جایگاه خاصی داشته و واژه میهن در تاریخ و ادبیات ما مکان مکینی دارد، ریشه اصلی افزایش میل به جلای وطن در موج سوم مهاجرت ایرانیان (پس از جنگ تحمیلی تاکنون) را باید در ساختار مدیریتی و بافت اجتماعی و اقتصادی خودمان بررسی کرد. از همین رو می توان مهاجرت ورزشکاران نخبه کشورمان را در علل مدیریتی (فراری دادن نخبگان) به شکل برجسته مشاهده نمود.

بنابراین در برهه زمانی که بسترهای رفاه و آرامش جامعه روند نزولی به خود گرفته، وضعیت نامناسب اقتصادی و رفاه اجتماعی کشور، بی توجهی به مسائل معیشتی و شغلی ورزشکاران، فقدان پروتکل رفتاری مناسب بین قهرمانان و فدراسیون ها (به عنوان مثال بی احترامی و عدم تناسب میان وعده و عمل مسئولان ورزشی)، ضعف ها و اشکالات فراوان ورزش حرفه ای و قهرمانی، ترافیک عضویت در تیم ملی (ورزش های انفرادی) در کنار کم اعتنایی به شماری از رشته های ورزشی، از جمله عوامل مهم مهاجرت ورزشکاران است که در حقیقت پیامد و انعکاس رفتاری ساختار مدیریت کشورمان می باشد.

با طرح مسئله موجود، مشخص است که نظام تدبیر ورزش کشور به دلیل عدم استفاده از اندیشمندان واقعی و دلسوز، فقدان آینده نگری و نداشتن نقشه راه و عزم راسخ ، تهی از برنامه های حل المسائلی بوده که امروز در مقابل مسائل تهدید کننده و تحدید ساز منافع ملی همچون مهاجرت ورزشکاران ناتوان مانده است.

مهاجرت ورزشکاران نخبه از سوی دیگر یک مسئله فرهنگی نیز بشمار می آید. مسئله فرهنگی به زعم اندیشمندان تلاشی است برای “به سخن در آوردن” و “زبان بخشیدن” وضعیتی از جامعه. از آنجا که این رویکرد در سپهر ورزش کشور حضور ندارد، خلا رویکرد مسئله مند فرهنگی در جامعه ورزش برای شناخت بهتر مسائل آن به صورت جدی احساس می شود. از این رو مدیریت استعدادهای ورزشی و حفاظت از آنها به مثابه پرده محافظ فرهنگی می ماند که نیازمند اهتمام و توجه دستگاه فرهنگی کشور است.

جای تاسف است که‌ طی چند دهه اخیر به‌ عمد یا به سهو نسبت به مسئله فرار نخبگان (مهاجرت ناگزیرانه استعدادها) توجه و اهتمام کافی صورت نپذیرفته که در پی آن سرمایه ها و فرصت های بسیاری از جامعه سلب شده است.

از این رو چشمان تارنگار، گوش های سنگین مسئولان‌ امر که گویی فقط بهر تماشای دنیا آمده اند، آنان را به فوبیای مواجه شدن با واقعیت ها دچار ساخته است. گروهی که همواره زمام امور را در دست داشته و در برابر حل مسائلی چون فرار ورزشکاران نخبه خود را از توصیه و گوشزدها، مطالعات و برنامه های راهبردی دور نگه داشته اند.

سخن آخر اینکه برای کاهش این روند تخریبی و پیشگیری از مهاجرت های بیشتر نخبگان ؛ باید نظام مدیریت ناآگاه از محنت ورزشکاران و بی تفاوت از تحولات و حوادث جامعه که با رایگان بخشی سرمایه های ورزشی نقش مهمی در نارضایتی، طرد و فراری دادن نخبگان ورزشی دارد و خسران زیادی را بر جامعه تحمیل نموده اصلاح و درمان عاجل شود تا افق آینده بیش از پیش به سوی تاریکی نرود.

 

✍️مجید خاتونی_ جامعه شناس و مدیر ورزشی

نمایش بیشتر

دیگر خبرها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا