به گزارش مشق صلح، فوق العاده فروتن، بسیار وسیع، تا حدی دست و دلباز، مقداری صبور اما تا حدودی منفعل. این ها شاید تعریف کاملی از شهری که در آن زندگی می کنیم نباشد، شهری که هوای آن را فرو می دهیم. اما تعریف درستی است. می دانیم از نگاهِ شهرسازی تعریف شهرها متفاوت با چیزی است که گفته شد اما به نظر می رسد سال ها همزیستیِ شهر با انسان، توانسته بخشی از ویژگی های مثبت انسانی را در شهرها نهادینه کند.
شاید تعجب کنید که این ویژگی ها کجا و انسان کجا اما؛ «اصل انسان بر همین پایه ها بنا شده.» حالا اگر به مرور زمان تغییراتی در آن رخ داده و انسانِ امروزی به این صفات کم تر نزدیک مانده و بیشتر خودخواهی و خودمحوری در او پررنگ مانده، این چیزِ دیگری است.
گفتیم فوق العاده فروتن؛ برای آنکه اجازه می دهد آدم های گوناگون با ظاهر و تفکرِ گوناگون کنار هم و برای هم زندگی کنند، بدون آنکه از آن ها پرسیده شود از کدام نژادی، با چه زبانی صحبت می کنید و از آن مهمتر، سفیدی یا سیاه.
اشاره شد بسیار وسیع؛ برای آن که هر آنچه دارد را در اختیار انسان قرار داده، در اختیار رفاه مردم، در اختیار توسعه. وجب به وجب اش را می شود زندگی کرد، برای پیشرفت، برای سرخوشی. از گوشه گوشه ی آن می شود بهره برد. برای توسعه.
عنوان شد دست و دلباز؛ شهر به هیچ عنوان نگران کم شدن یا کوتاه شدن اش نیست، حتی نگران نابودی اش هم. حتی اجازه داده بخشی از او به فضای سبز، قسمتی برای اماکن فرهنگی ورزشی، بخشی برای احداث جاده ها و بخشی از آن هم ساختمان سازی شود. او بی وقفه می بخشد، از همه چیزِ خود.
صبور؛ از ابتدای ایجاد و توسعه شهرها تا همین امروز بارها و بارها تِکه ای از وجود خود را برای برق و آب و گاز و تلفن و فاضلاب شهری داده، بخش هایی از او را کَنده اند و پُر کرده اند اما هیچ وقت صدای اعتراضی از او بلند نشده و برعکس با صبوری اجازه داده انسان درست یا غلط، برای رفاه بیشتر خود هر کاری که می خواهد و می تواند، به دستِ مدیران و تصمیم سازان به انجام برساند.
و اما منفعل؛ کنار ویژگی های خوبی که شهرها دارند، کنارِ همه آنچه که گفته یا شاید هم گفته نشد، اما از انفعال شهرها نمی شود گذشت، اینکه اجازه می دهد برخی با بی قانونی و با ساخت و سازهای غیرمجاز چهره ی مهربانش را مخدوش کنند به هیچ وجه قابل درک نیست. اینکه اجازه می دهد در او بی قانونی شود. اینکه نمی تواند از خودش دفاع کند و وظیفه ی مراقبت از او روی دوشِ ما است به کنار، اما انتظار می رود در پاسخ به این زیاده خواهی و در مقابل دست درازی و نامتقارن سازیِ چهره او، حداقل شهرها واکنشی نشان دهند! این انفعال و بی توجهی در سایه زیاده خواهی انسان، می تواند در آینده ی نزدیک چهره ناخوشایندی از شهرها بسازد، چهره ای که خود شهرها هم آن را بر نمی تابند.
به راستی چرا این رابطه ی دراز مدتِ بینِ انسان و شهرها یکطرفه مانده، این همه شهر از انسانِ آموخته اما انسانِ امروزی نه تنها هیچ برداشتِ درستی از شهرها نداشته، بلکه بی تفاوت به همه آنچه رخ داده نگاه می کند.
حالا که به انتهای این نوشتار رسیدیم باید عنوان کنیم ویژگی هایی که در چند خط ابتدایی در تعریفِ شهرها به کار برده شد به هیچ عنوان از انسان به شهر نرسیده و این ها در ذاتِ خود شهرها نهفته است.
قطعا شهرها با این همه مهربانی نیازمند توجه و قدردانی بیشتر از طرفِ انسان ها است، شهرها باید محترم شمرده شوند. باید به احترام شهرها که جز زیبایی برای انسان نداشته اند کلاه از سر برداشت. باید به احترام شهرها با این همه ویژگی های انسانی، که کنار ما هستند و برای رسیدنِ انسان به کمال، او را همراهی می کنند ادای احترام کرد. باید همه کلاه ها را از سر برداشت، برای این همه عظمت و انسانیتِ شهرها!
✍️شیدا ابراهیم زاده